ادبیاتی از قصرقند(کسرکند) مکران گدروزیا غربی

ادبیاتی از قصرقند(کسرکند) مکران گدروزیا غربی

قصرقند بهشتی در مکران....دست نوشته های من
ادبیاتی از قصرقند(کسرکند) مکران گدروزیا غربی

ادبیاتی از قصرقند(کسرکند) مکران گدروزیا غربی

قصرقند بهشتی در مکران....دست نوشته های من

فحشا زیر نقاب برقعه و کــــــــروات ===بخش2

بخش دوم  

خلاصه مطلبی از سایت آینده نیوز با عنوان " از آمار طلاق 15 درصدی تا انفجار شهوت" 

اتفاقات خوبی در بلندمدت نمی افتد و دختران مجرد که نیازهای عاطفی بیشتری نسبت به پسران داشته و پس از استقلال، از عاطفه پدر و مادر نیز کمتر برخوردارند، امکان گرفتاری شان در مسائل جنسی خارج از چهارچوب افزیش می یابد. تجربه نشان داده وقتی موانع اولیه دختران برای رفتارهای جنسی برطرف شود، به داشتن شریک جنسی عادت می کنند و مفاسدی بروز می کند که هیچ گاه ابعادش مشخص نمی شود  در ادامه مطلب دنبال کنید و لینک مستقیم به سایت آینده نیوز

ادامه مطلب ...

فساد زیر نقاب برقعه و کروات

بخش اول 

مفهوم حدیث حضرت رسول است که میفرماید: 

 

 یکی از نشانه های قیامت ازدیاد دختران  نسبت به پسران است 

                                                   در ادامه مطلب دنبال کنید

ادامه مطلب ...

facebook ما را صدا میزند بالاخره جواب بدهیم یا نه

"facebook"  ما را  صدا میزند بالاخره جواب بدهیم یا نه!؟! 

تحت عنوان فوق مقاله ای تحلیلی از خبرگزاری آینده نیوز مطالعه کردم

و اما فیس بوک شبکه ای اجتماعی جهت تسهیل ارتباط با افراد در سراسر زمین 

اگر به نیمه پر لیوان نگاه کنیم بسته به شخصیت خود آدم است چطور از ابزارهای موجود استفاده بکند 

من درست یادمه دهه شصت که بچه مدرسه ای بودیم دستگاه ویدئو ممنوع بود و امروز با ضمانت سام سرویس و .............

و حالا  "facebook"  

اگر ما بتوانیم مناظر دیدنی - تاریخی محل زندگی و سفرها و آیین های ملی و دینی خویش را با دوستانی که میتوانیم داشته باشیم به اشتراک بگذاریم آیا نمیتواند مفید باشد 

  

 

"facebook" صدا میزند بالاخره جواب بدهیم یا نه!؟! و اگر کسی میخواهد مبتذل ببیند یک گوشی تلفن همراه و یک حافظه 8و...گیگ کافیست بیاید قضاوت کنیم

کلبه من

کلبه ای خواهم ساخت زگلبرگ 

که فرش آن عشق باشد تا ابد 

            

در دامنه ای پر زگلهای ارغوانی رنگ      می نهم اش بنیان استوار چو سهند 

  

               « ستون به سقف اش میزنم گر چه با خشت جان خویش» 

                 که زینت آن باشد پیچش اقاقیای پریشان بر دیوارش 

 

دیرینه آرزیست سنگین برف بر بام 

که رفاقت یخ و سوزانی سرزمین آفتاب 

 

هــــــــــــمانند دلبردن و دل ستاندن باشــــــــــــد 

چو پروانه و شمع که زیکی پر سوختن ودیگری را ذوب شدن 

 

زیرا که  نوای  چکه  ز شیروانی 

بوی صفاست بر دل چو تپش بر حیات 

 

در این کلبه بسر آید بهار و خزان زندگــــــــــــی 

بار سفر در این گذر سوی سرای جاودانی باید بست 

 

                ع.عزیزی دهم خرداد ۱۳۹۰ شمسی